سلام دوستای عزیز. طاعات و عباداتون قبول.امروز حالم خوبه چون در سومین روز ماه رمضانبدرقه کردم یه خانواده رو با پارامیس دو و نیم ساله مبتلا به سرطان ،بایه توذه بزرگ کنار ستون فقراتش که با تلاش تیم پزشکی جراحی شد.و این توده از پارامیس جداشد و پارامیس برگشت به زندگیش البته به لطف خدا. اینجا جاداره تشکر کنم از دوستان نیکوکارم که همیشه کنارم بودن و همینطور خیریه همت به مدیریت آقای قمصریان که توسط شوهر خواهر عزیزم باهاشون آشنا شدم.و خانوم طاهر آذر مدیر خیریه فصل پنجم و به همت همه ی این عزیزان که پول جراحی این عمل سخت که مبلغ بالایی بود که مبلغ این عمل در توان خانواده ی پارامیس نبود ما جور کردیم و الان پارامیس بعد از این همه وقت از بیمارستان مرخص شد و در آغوش پدر و مادرش قرار گرفت. و در آخر چنین نوشت: حال خوش یعنی چه؟ از خود پرسیدم دلم پر شد از آواز بهار... زندگی مال من است و من خدارا دارم... عشق را میفهمم. خوشی خاطره در حس من است حال خوش یعنی من کسی که می نازم. که در آغوش نوازش هایش جا برای همه هست. من خدارا دارم،حال خوش یعنی تو! زندگی ،دوست،نگاه،شعر ویک پنجره ی بارانی که خدا می بارد. باور اینکه در این جای شلوغ،در هیاهوی نفس گیر زمین دست من دست خداست،حال خوش یعنی این.
به پیش چشم من تا چشم یاری میکند دریاست. چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست. مرا آندل که بر دریا زنم نیست. ز پا این بند خونین بر کنم نیست.
روزهای خوبی نیست. در کل وقتی انتظار خیلی اتفاقات محال را میکشی و اتفاق نمی افتد و تازه خودت یادت می آید که اتفاق محال بوده دیگر!!!در کل ادم غم خیزی مثل من باید عادت کند که اگر چیزی خوووب پیش برود یعنی یک جای کار میلنگد و تو هم هیچ کاری از دستت برنمی آید ...این روزها فقط به تو فکر میکنم که آنقدر دور و خارج از دسترسی!به تو که انقدر محال شده ای که دیگر طرح لبخندهای مرا یادت رفته یا عطرم را که باد با خودش برده.. دو غزل و یک ترانه برای دیرکردهایم نمی رسیم به هم ما دویا کریم چرا؟ در این قفس من و تو رنج می بریم چرا؟ که حال من فقط از دوری تو آشفته ست منم که بی تو پریشان شدم نسیم چرا؟ نیامد از تو پیامی نیامده خبری همیشه منفعلند این خطوط و سیم چرا؟ تو مطلع غزلی من همیشه پایانم جدا سروده شدیم از همان قدیم چرا؟ دو چشم وحشی تو خانه های ابلیسند برای دیدن تو راه مستقیم چرا؟ همینکه آبی آغوش آسمان باز است از این قفس من و تو پس نمی پریم چرا؟
به گزارش سرویس کشکول جام نیوز، لیلا بلوکات تصاویر زیر را منتشر کرد و نوشت: سلام شب خوش با دختر عمو جان بعد از ديدن فيلم در جشنواره جيگر ميچسبه .... جاتون خالي....
هییسسسسسسس!!!!!! یواش ترخوشحالی کنید!!!!!!!!!!! شایدکسی پدر نداشته باشد…
مجله سیب سبز: اگر تا امروز لیلا بلوکات را بهعنوان یک بازیگرخانم میشناختید از امروز به او به چشم یک ورزشکار حرفهای نگاه کنید. تمام هفته را ورزش میکند و سلامت، آرامش و انرژیاش را مدیون تغذیه اصولی و رژیمی و ورزشهای مداوم خود میداند.از دستپختش تعریف زیادی میکند به ویژه اینکه تمام فاکتورهای سلامت را از کم مصرف کردن روغن و نمک تا بخارپز کردن سبزیها و گوشت سفید رعایت میکند. با او آشنا شوید تا از برنامه سالم زندگیاش بیشتر بدانید.
خانوم بلوکات امیدوارم همیشه خوش باشید.... همچنین نوشا و میترای عزیز.رادمان جیگر عمو حسین
لیلا بلوکات سالهاست فعالیتهای انسان دوستانه را در میان فعالیت هنری خود گنجانده است و حمایت از بیماریهای سرطانی، سندرم دان، کودکان معلول، کودکان یتیم حمایت از زنان بیسرپرست و بدسرپرست را جزء وظایف انسانی و اجتماعی خود می داند. وی مدتی است به صورت مستمر با سازمان «ام اس» همکاری داشته و با بسیاری از مجموعهها که از بیماران سرطانی مراقبت می کنند در ارتباط است. از فعالیت ها و تلاش لیلا بلوکات بازیگر فعال سینما، تئاتر و تلویزیون ایران روز جمعه (8 خرداد) همزمان با روز بیماران «ام اس» طی مراسمی با حضور 1000 بیمار ام اس تقدیر شد و وی به عنوان«سفیر سلامت جهانی ام اس» منصوب شد. لیلا بلوکات کارهایی از این دست که به آنها نیکوکاری و خیریه میگوییم؛ را بخشی از زندگی خود می داند و معتقد است کم و بیش بخشی از زندگی همه آدمهاست و فقط بستگی به توان، بضاعت و توجه افراد دارد. او هم اینک سرپرستی 8 کودک معلول را برعهده دارد. در این مراسم هنرمندان سینما و تلویزیون نیز حضور داشتند.ضمن تبریک به بهترین بازیگر زن ایران و با آرزوی موفقیت های بیشتر.......... (حسین سهرابی)
یک روز خوب لیلا بلوکات با رادمان عزیز... به امید روزهای خوش برای نوشا جان و لیلا ی عزیز....
حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند یاسم و باران که می بارد معطر می شوم در لباس آبی از من بیشتر دل می بری آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم آنقدر ها مرد هستم تا بمانم پای تو می توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم میل - میل توست اما بی تو باور کن که من در هجوم باد های سرد پرپر می شوم
تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود به چشم فرش زیـر پـا سقف که مبتلا شود کـنـار قـله های غـم نخوان برای سـنـگ ها بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسـمـان کند |
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|